روانشناسی در ترید "معامله"

من دوست چاقی دارم که سالهاست تصمیم به رژیم گرفتن دارد. دوست من همیشه سعی میکند که در مقابل دیگران رژیمش را رعایت کند اما من بارها او را در حین خوردن تکه بزرگی از کیک یا بسته بزرگ چیپس گیر انداخته ام. رفتار او بسیار شبیه رفتار تریدرهایی است که میگویند میخواهیم موفق باشیم اما دایماً اشتباهات خود را تکرار میکنند و سعی میکنند با لاپوشانی اشتباهاتشان از دیگران خود را از سرزنش برهانند. 

دورغ گفتن به دیگران بد است اما دروغ گفتن به خود ناامید کننده است. درحالی که کتابفروشی ها مملو از کتب لاغری است، چگونه این همه آدم چاق مصمم به لاغر شدن وجود دارد؟ در مورد ترید هم داستان همین است.در این مباحث خواهیم کوشید به جنبه های روانشناسی ترید بپردازیم. ما دانش روانشانسی ترید را به شما میدهیم اما تنها کسی که میتواند نیروی محرکه استفاده از این دانش را به شما بدهد، خود شمایید.

شما ممکن است تحلیلگر تکنیکی یا فاندامنتال باشید. ممکن است بر مبنای اخبار ترید کنید یا اقتصاد جهانی را خوب بفهمید اما یادتان هست آخرین باری که ترید کردید چه احساسی داشتید؟ نگران بودید یا میترسیدید؟ وقتی پوزیشن را بستید چطور؟ این احساسات هزاران تریدر مانند شماست که بازار را حرکت میدهد .از ترن هوایی پیاده شویداکثر تریدرها همیشه منتظر موقعیت مناسبند اما به محض ورود به ترید منطق را به کناری گذاشته و اسیر احساسات میشوند. آنها با سوار شدن در ترن هوایی احساسات، تمام ملزومات برد را فراموش میکنند و مهار عقلشان را به دست احساسات می سپرند و اینجاست که تریدر با نداشتن کنترل روی خودش، کنترل حسابش را هم از دست میدهد.تمام تریدرهای موفق به نقش کنترل احساسات واقفند. تنها بازنده ها هستند که نقش احساسات فردی و جمعی را انکار میکنند.برای موفقیت باید دنیا را همانگونه که هست دید و با چشمان باز ترید کرد، روند ها را شناخت و وقت و سرمایه را با رویا پردازی هدر نداد.ترتیب مباحث ترید موفق بر سه پایه استوار است: روانشناسی، تحلیل بازار (سیستم ترید) و مدیریت سرمایه. در ابتدا به روانشناسی فردی یک تریدر خواهیم پرداخت. سپس روانشناسی جمعی را بررسی میکنیم. روانشناسی جمعی عاملی است که کمک میکند دلایل حرکت بازار را بهتر درک کنیم. در ادامه با مثالهایی از الگوهای چارت نقش روانشناسی جمعی را در آنها نشان خواهیم داد. هرچند دکتر الدر در کتابهای خود به بررسی تحلیل تکنیکال و مدیریت سرمایه پرداخته است اما به دلیل اینکه این قسمتها در مباحث خاص خود در سایت مورد بررسی قرار میگیرند، از آنها صرف نظر میکنیم.

شانس علیه شما

چرا اکثر تریدرها می بازند و مارجین کال میشوند؟ تریدهای احساسی و بدون فکر دلایل کافی هستند اما دلیل سومی هم وجود دارد: بازارهای مالی به صورتی ساخته شده اند که احتمال باخت را بالا می برند.صنعت مالی با اسلیپج و کارمزد مشتری را نابود میکند. اکثر آماتورها باور نمیکنند که اسلیپج و اسپرد کم نابود کننده است همانطور که بعضی ساده لوحان با خود می اندیشند که چگونه یک باکتری کوچک میتواند مرگ آور باشد. نفی کردن نقش اسپرد و اسلیپج در ترید به همان اندازه خطرناک است که نوشیدن آب از یک برکه مشکوک در اوج اپیدمی وبا.هرچند در فارکس کمیسیون وجود ندارد اما نمیتوان منکر نقش اسلیپج شد. اسلیپج یعنی تفاوت قیمتی که شما اردر را میگذارید با قیمتی که پوزیشن باز میشود. در فارکس سه نوع اسلیپج وجود دارد:

بازی جمع منفی

بر خلاف آنچه تصور میشود، بازارهای مالی از جمله فارکس بازی جمع صفر نیستند. در بازی جمع صفر، برنده مالک همه پول بازنده است. مانند زمانی که من و شما شرط می بندیم که اگر یورو بالا رفت شما 10 دلار به من بدهید. اگر یورو بالا برود شما 10 دلار ضرر کرده اید و من 10 دلار سود. اما در فارکس مقداری از پول سهم بروکر است. برای مثال شما در 1.2510 یک لات استاندارد یورو می خرید و من در همان لحظه یک لات می فروشم. فرض میکنیم این معامله بین من و شما انجام میشود یعنی شما از من میخرید. حال در نظر بگیرید که یورو بالا برود و شما و من هردو در 1.2520 خارج شویم. اگر بازار جمع صفر بود، شما 10 پیپس (100 دلار) سود میکردید و من 10 پیپس (100 دلار) ضرر. اما چون بازار 2 پیپس اسپرد دارد، سود شما 80 دلار (8 پیپس) و زیان من 120 دلار (12 پیپس) خواهد بود که از این میان 4 پیپس سهم بروکر است. موفقیت در بازارهای جمع منفی بسیار سختتر از موفقیت در بازارهای جمع صفر است. در اینجا از متوسط بهتر بودن کافی نیست و برای موفقیت باید یک سر و گردن از بقیه بالاتر بود.

اسلیپج در بازار ناآرام معمولاً در زمان انتشار اخبار مهم اتفاق می افتد. در این مواقع ممکن است شما اردر 1.2510 بدهید اما بازار عملاً در 1.2504 باز شود. از این 6 پیپس 2 پیپس اسپرد و بقیه اسلیپج است. این نوع اسلیپج در فارکس ریکوت (requote) هم نامیده میشود. هرچند یکی از محسنات بروکر خوب نداشتن ریکوت است اما بهترین راه برای جلوگیری از گیر افتادن در دام چنین اسلیپجی عدم ورود به بازار با قیمت فعلی است. یعنی همیشه از بای (سل) اردر به جای مارکت اردر استفاده کنیم.

اسلیپج مجرمانه هم کاملاً خلاف بوده و توسط بروکرهای غیر معتبر استفاده میشود که در صورت استفاده از بروکر معتبر چنین مشکلی نخواهیم داشت.
از دیگر مخارجی که در بازار متقبل میشویم، هزینه کتاب، دوره های آموزشی، نرم افزار و… است که باید همه اینها را از حسابمان نزد بروکر بدهیم تا بتوانیم دید مناسبی از هزینه هایمان پیدا کنیم. فرض کنید حساب ما 2000 دلار است و ما میخواهیم از فورکستی استفاده کنیم که ماهی 200 دلار آبونمان دارد. یعنی ماهی 10% سرمایه ما. این فورکست به هیچ وجه بدرد ما نمیخورد هرچقدر هم که مفید باشد. زیرا شما طی 10 ماه معادل سرمایه خود پول فورکست داده اید که عاقلانه نیست. متاسفانه اکثر تریدرها اینگونه هزینه ها را از جیب (و نه از حساب) می پردازند و به اهمیت آن وقوف ندارند.
بنابراین بدنبال بروکر ارزان و مطمئن باشید و سیستم تریدری طراحی کنید که دایماً سیگنال ندهد تا از انواع اسلیپج در امان باشید.

الف) روانشناسی فردی

چرا ترید کنیم؟

شروع کردن به ترید کار آسانی است. وقتی می بریم در آسمان پرواز میکنیم و ناگهان باخت و همه چیز خراب میشود.مردم برای دلایل گوناگونی ترید میکنند – بعضی منطقی و بسیاری غیر منطقی. از دید بعضی ترید فرصتی برای یک شبه پولدار شدن است. پول برای بسیاری از مردم سمبل آزادی است. اگر بدانید چگونه ترید کنید آزاد میشوید و میتوانید ساعات کار خودتان دست خودتان باشد و به کسی جوابگو نباشید. ترید ترکیب فوق العاده ای از بازیهای فکری است. اگر ریسک پذیر هستید پتانسیل تریدر شدن هم دارید.تریدرهای خوب افراد پرکار و کوشایی هستند که بر خلاف تصور اکثریت هدفشان پولدار شدن نیست. هدف آنها خوب ترید کردن است. بالطبع اگر خوب ترید کنند، پول هم در می آورند. اما آنان بیشتر بدنبال رسیدن به شخصیت بالاتری بعنوان تریدر هستند.یک تریدر به من میگفت که اگر من سالی نیم درصد باهوشتر بشوم، نابغه از دنیا میروم. تریدر دیگری به من میگفت: اگر صبح در کنار دست من نشسته باشی نمیتوانی بگویی من 2000 دلار در سود هستم یا زیان. او در واقع به مرحله ای از توانایی در روانشناسی فردی رسیده که تحت تاثیر برد یا باختش قرار نمیگیرد.
در این بازار اگر ندانید که به کجا میروید قطعاً مقصدتان جای خوبی نخواهد بود.

تریدر موفق واقع گراست. او به دقت آنچه در بازار رخ میدهد را بررسی میکند و میان بر نمیزند. آماتورها بر اساس خیال پردازی هایشان ترید میکنند. آنها بعد از چند مارجین کال به جای پخته شدن مانند کودکانی رفتار میکنند که شب از ترس روح در اتاقشان نمی خوانبد. زیان برای آنان همان روح ترسناک شبانه است. تریدر موفق باید خیال پردازی هایش را بشناسد و بر آنها غلبه کند. افسانه فکریبازندگان این بازار فکر میکنند برندگان به اطلاعات مخفی خاصی دسترسی دارند. آنها بدنبال سیستمهایی هستند که “همیشه” درست جواب میدهند و هزاران دلار در این راه خرج میکنند. بازندگان نمیدانند ترید کردن ساده تر از خیلی حرفه ها مثل جراحی، ساخت پل و وکالت است. اکثر برندگان باهوش هستند اما تعداد کمی از آنها نابغه هستند.بسیاری از بازندگان فکر میکنند با داشتن حسابهای بزرگتر موفق میشوند. مشکل آنها کمی سرمایه شان نیست. مشکل آنها توسعه نیافتگی فکریشان است. آنها فکر میکنند در ابتدا باید حسابشان وارد ضرر شود و سپس شروع به سود کردن بکنند، مانند اینکه از جراحی انتظار داشته باشیم قبل از آنکه بتواند با موفقیت آپاندیس کسی را بیرون آورد چندین نفر را بکشد!

 

بنابراین هرگز از اصول مدیریت سرمایه عدول نکنید (در تاپیک مربوط به خود توضیح داده شده است) و هرگز در ابتدا حسابی بزرگتر از 2000 دلار باز نکنید.

خیال پردازی یا واقع بینی؟

افسانه خلبان خودکار

فرض کنید کسی به شما پیشنهاد فروش دستگاهی را بکند که با نصب آن روی اتومبیلتان نیازی به رانندگی ندارید. برخورد شما چه خواهد بود؟ به نظر اکثر ما ساخت چنین سیستم مطمئنی امکان پذیر نبوده و نیست. پس چرا به سیستمهای ترید اتوماتیک اطمینان داریم؟ به نظر شما عامل انسانی که در ترید دخیل است نقش کم رنگتری از عامل انسانی در رانندگی دارد؟ راستی اگر سیستم این افراد اینقدر عالی و مطمئن کار میکند، چرا آنرا بفروشند؟ چرا با این “جام آب حیات” (holy Grail) همه بانکها را ورشکست نکنند؟ سالانه مبلغی حدود 10 میلیارد دلار صرف نوشتن سیستمهای خودکار ترید میشود و هنوز کسی نمیتواند ادعا کند که چنین سیستم فوق العاده ای را پیدا کرده است، هیچ کس. هیچ سیستمی وجود ندارد که شما انرا ست کنید و به تعطیلات بروید و برگردید و پولتان را برداشت کنید. البته باید ذکر کنم به هیچ وجه منکر روشهای مکانیکی نمیشوم اما تمام روشهای مکانیکی نیاز به “تصمیم گیری انسانی” دارند و سیستم تمام خودکار وجود ندارد. ترید با چشمان تمام بسته؟!

هر تریدری باید در هر سه زمینه روانشناسی، تحلیل بازار (سیستم ترید) و مدیریت سرمایه استاد شود. لنگ زدن در یکی از این سه شما را به زمین خواهد زد. اینها سه پایه یک صندلی هستند. بازندگان صندلیشان را بر یک یا حداکثر دو پایه بنا میکنند و البته به سیستم ترید توجه زیادی دارند و دایماً در حال تست و خرید سیستمهای جدید هستند.تریدهای شما باید بر اساس قوانین محکم بنا شده باشد. بعنوان یک تریدر باید احساساتتان را حین ترید تحلیل کنید و مطمئن براساس عقل و منطق و نه احساسات عمل میکنید. باید آنقدر مدیریت سرمایه تان خوب باشد که چند شکست پشت سر هم نتواند شما را از بازار بیرون کند. ترید با چشمان تمام بسته ممکن نیست. با چشم باز ترید کنید

در مذهب هندو به روحانی بزرگی که راهنمای مردم به خداست guru میگویند اما در بازار guru کسی است که به قول معروف در بازار استخوان خرد کرده است و میتواند شما را هدایت کند. قابل ذکر است که در اینجا از لفظ استاد اعظم استفاده میکنم نه مربی. چون مربی (mentor) کسی است که راه و چاه را به شما نشان میدهد اما استاد اعظم کسی است که به شما دستور خرید و فروش میدهد و شما در اکثر موارد نمیدانید چرا! داشتن مربی در یادگیری راه و چاه بازارهای مالی نه تنها مفید بلکه کاملاً ضروری است اما تبعیت از استاد اعظم ممکن است سود کوتاه مدتی به شما برساند (زیرا اکثر این اساتید مدتی در بورس هستند و آن زمانی است که بازار از سیستمشان تبعیت میکند و بعد از آن فراموش میشوند) ولی در بلند مدت نه تنها شما را با زیان مادی مواجه میکند بلکه چیزی هم به دانشتان اضافه نمیکند.

افسانه استاد اعظم (guru)

قمــــار

قمار شرط بندی در بازیهایی است که بر مبنای شانس انجام میشوند. قمار همه جا هست و مردم در بسیاری از زندگی روزمره شان قمار میکنند.
بعضی روانشناسان قماربازها را به سه دسته تقسیم میکنند: تفننی، حرفه ای و عصبی. دسته اول هرگاه اراده کنند قمار را متوقف میکنند. دسته دوم از راه قمار زندگی میگذرانند و دسته سوم به طور ناخود آگاه قمار میکنند و توانایی توقف آنرا ندارند. به همین جهت قمار را “اعتیاد بدون مواد مخدر” می نامند. بازندگان قمار مانند همه بازندگان، ضررهایشان را پنهان میکنند و سعی میکنند به همه بقبولانند که برنده هستند.قمار در بازارهای مالی وجهه اجتماعی بالاتری نسبت به قمارخانه ها دارد و به همین جهت خیلی از مردم عملاً با خرید و فروش در این بازارها “قمار” میکنند.قماربازها زمانی که برنده میشوند احساس فوق العاده ای دارند و زمان ضرر کنترل اعصابشان را از دست میدهند. این دقیقاً تفاوت قمارباز و تریدر حرفه ای است. تریدر حرفه ای به جای از دست دادن کنترلش در شکست های کوچک سعی میکند به برنامه طولانی مدت تریدش بپردازد.نشانه اصلی قماربازها حرض و ولعشان برای شرط بندی است. اگر احساس میکنید که زیاد ترید میکنید و نتایجتان زیاد رضایت بخش نیست، شما ترید نمیکنید، قمار میکنید. باید حداقل یکماه ترید را متوقف کنید و به بررسی تریدهایتان بپردازید. اگر دیدید نمیتوانید خودتان را کنترل کنید، سعی کنید از اصول “بازنده های بی نام” (Losers Anonymous) که در پی می آید استفاده کنید.

یکی از بزرگترین مشکلات تریدرها خود تخریبی است. یک تریدر به هر کاری دست میزد، خراب میشد! بعد از چندبار ورشکست شدن، با زحمت زیاد پولی جمع کرد و دست به ترید زد. اوضاعش خوب بود تا اینکه یکبار بدون اینکه برای پوزیشنش استاپ لاس بگذارد، به مسافرت رفت و بعد از برگشتش متوجه شد که مارجین کال شده است. جالب اینجاست که بروکرش را مقصر میدانست!دوست دیگری که به گرفتن پوزیشنهای خلاف روند معروف شده بود، کل سرمایه اش را با فروش شدید دلار در یک رالی، از دست داد. با تستهای روانشناسی متوجه شدم که پدری متکبر و کنایه زن داشته و او همیشه بازار را مانند پدر خود می دیده که باید از او انتقام بگیرد و به همین دلیل هم همیشه خلاف جهت بازار پوزیشن میگرفته. به همین دلیل هم هرچند می دیده که بازار صعودی است، اما بازهم سل میکرده، زیرا نمی خواسته که اعتراف کند که بازار (پدرش) از او قویتر است.دیگر اشتباهات خود را به تقصیر بدشانسی، بروکر و یا دیگران نیندازید. مسئولیت اشتباهتان را بپذیرید. برای موفقیت در ترید روزنگار تریدی برای خود درست کنید و احساسات خود را در زمان ورود به و خروج از ترید مکتوب کنید. با بررسی گاه به گاه این روزنگار، بدنبال الگوهای تکراری شکست و پیروزی بگردید. کسانی که از اشتباهات گذشته درس نمیگیرند، محکوم به تکرار آنها هستند.

خود تخریبی

روانشناسی در ترید1

احساسات شما اثر مستقیم و غیر قابل انکاری برروی حسابتان دارند. ممکن است شما بهترین سیستم ترید را داشته باشید اما اگر در زمان ترید احساس ترس، غرور یا نگرانی داشته باشید، حسابتان لطمه خواهد دید. زمانی که احساس سرخوشی قماربازانه یا ضعف مذبوحانه به شما دست میدهد، ترید را متوقف کنید. موفقیت و شکست شما بعنوان یک تریدر بسته به کنترا احساساتتان است.در زمان ترید شما با هوشمندترین افکار دنیا رقابت میکنید. زمین رقابت به سمت شما شیبدار است تا شرایط شکست شما فراهم شود. اگر شما احساساتتان را در این امر دخیل کنید که دیگر شکستتان حتمی است.مسئولیت ترید کاملاً با شماست. شما تصمیم میگیرید که چه زمانی یک پوزیشن را باز کنید و کی آنرا ببندید. داشتن یک سیستم خوب کافی نیست. تریدرهای زیادی با سیستمهای خوب را میشناسم که از نظر روانشناسی آماده بردن نیستند.

بازار وسوسه گر است و دایماً شما را تشویق به ورود به ترید میکند. وقتی طمع تریدر را هم به این وسوسه اضافه کنیم، شکست پدید می آید.

اکثر آماتورها با چند پیروزی پشت سرهم احساس نبوغ کرده و شروع به شکستن قوانینی میکنند که خود برآن اساس سیستمشان را وضع کرده بودند.
باید ترید را تا حد ممکن عینی کرد. به همین دلیل هم بر داشتن رکورد و روزنگار تاکید میشود. روزنگار باید شامل نمودار قبل و بعد از باز کردن پوزیشن، احساس در حین باز کردن و بستن پوزیشن باشد. در یک صفحه گسترده (مانند نرم افزار اکسل) هم باید رکورد بسیار کاملی از تمام تریدها، اسلیپج و اسپرد به همراه میزان سود یا زیان به همراه قوانین محکم مدیریت سرمایه ثبت شود. به عبارت ساده تر میزان انرژی که شما برای تحلیل خودتان میگذارید باید حداقل برابر میزان انرژی باشد که با آن بازار را تحلیل میکنید.

قانون شکنی

بازنده های بی نام

یکی از موفقترین راههای ترک اعتیاد به الکل شرکت در کلاسهای الکلی های بی نام است. این کلاسها رایگان بوده و شرکت در آنها برای همه افراد (حتی غیر الکلی) آزاد است. در این کلاسها افراد بهم کمک میکنند که اعتیادشان را ترک کنند.یکبار به طور تصادفی در یکی از این کلاسها شرکت کردم. دیدم اگر کلمه “الکل” را با “زیان” عوض کنم، همه دارند مشکلات من را میگویند. در این کلاسها 12 قدم رشد شخصیت برای ترک اعتیاد وجود دارد.

اولین تفاوت یک الکلی با بقیه اینست که فرد معمولی هرگاه بخواهد میتواند نوشیدنی الکلی مصرف کند و هرگاه بخواهد آنرا کنار بگذارد اما فرد الکلی چنین اختیاری ندارد و با شروع به مصرف الکل تا مست شدن ادامه خواهد داد. اکثر الکلی ها انکار میکنند که تحت تاثیر الکل قرار دارند و این اوضاع را وخیم تر میکند.
فرد الکلی تقصیرها را به گردن دیگران می اندازد. جملاتی مانند: “رییسم اخراجم کرد چون دیر به سر کار می آمدم” یا “زنم بچه ها را از من گرفت چون حوصله ام را نداشت” و … که به طور مشخص تقصیرها را به گردن دیگران می اندازد را میتوان از دهان الکلی ها شنید.بزرگترین مشکل یک الکلی اینست که فکر میکند هرگاه بخواهد میتواند الکل را ترک کند اما الکل کنترل زندگیش را در دست گرفته است.در مورد تریدرها هم همینطور است. یک بازنده کنترل حسابش را به باخت داده است و دایماً در حال انداختن تقصیرها به گردن دیگران است.هردو به عوض حل کردن مشکل دایماً روش عوض میکنند. الکلی نوع الکلش را و بازنده سیستم تریدش را.

انکــار

سنگ

بازنده و الکلی هر دو سرشان به سنگ خواهد خورد. اینجاست که فرصتی طلایی برای اصلاح پدید می آید. بازنده ای که مارجین کال شده میتواند ترید را رها کند و از بازار بیرون بیاید یا با پذیرش نقطه ضعفهایش خود را اصلاح کند. قبول مسئولیت تمام تریدها (که البته شامل ضررها هم هست) اولین قدم در سفر دراز موفقیت در ترید است.سود تریدر را مغرور میکند. غرور او را از تمرکز دور کرده و او شروع به قانون شکنی میکند و ضرر میدهد. اکثر تریدرها تحمل چندین شکست پیاپی را ندارند و با تریدهای احساسی سعی در انتقام گرفتن از بازار میکنند که البته منجر به زیانهای بزرگ و بزرگتر میشود. اینجاست که سر تریدر به سنگ میخورد. بسیاری این فرصت عالی اصلاح را استفاده نمیکنند یا از بازار بیرون میروند و یا به سر خط بر میگردند. نجات یافتگان واقعی کسانی هستند که متوجه میشوند که سیستم و روش آنها نیست که مشکل دارد، مشکل از طرز فکر خودشان است. اینها میتوانند موفق شوند.

یک الکلی برای اصلاح 12 گام در پیش دارد. گام نخست سخترین گام است.گام نخست اعتراف به این واقعیت است که الکل از او قویتر است. اکثر الکلی ها نمیتوانند این مرحله را بگذرانند و از صحنه حذف میشوند.اگر الکل از شما قویتر باشد، دیگر نمیتوانید به آن لب بزنید و باید نوشیدن را برای همیشه کنار بگذارید. بسیاری نمیخواهند اینکار را بکنند. انگیزه ترک زمانی پیش می آید که سرشان به سنگ بخورد. هرچند روز یکباراین یکی از شعارهای الکلی های بی نام است. آنها میکوشند هرچند روز یک روز کامل را بدون الکل سپری کنند. سپس یک هفته، یک ماه، یک سال و سپس سالها بدون مصرف الکل.در جلسات الکلی های بی نام هر شخص که بر میخیزد خود را به این صورت معرفی میکند: ” من جان هستم. من یک الکلی هستم” و جالب است که ممکن است شخص سالها به الکل لب نزده باشد. اما یادآوری اینکه او یک الکلی است، کمک میکند متوجه باشد که الکل از او قویتر است.

روانشناسی در ترید 2 گام نخست

بازندگان بی نام

بازار از همه ما قویتر است. من اسم این گروه فرضی را بازندگان بی نام میگذارم تا یادمان نرود که همه ما پتانسیل مارجین کال شدن و از بازار بیرون افتادن را داریم. بازندگان بی نام کسانی هستند که میخواهند تریدر موفقی شوند. همه ما که صبح جلوی مانیتورمان مینشینیم باید بگوییم: ” اسم من … است. من یک بازنده هستم. من پتانسیل این را دارم که حساب بانکیم را نابود کنم. من در مقابل ضرر ضعیف هستم اما میخواهم امروز ضرر نکنم”. این امر کمک میکند که متمرکز بمانیم و موفق باشیم.ممکن است بگویید اینکار غیر ممکن است. زیرا ممکن است بازار تغییر جهت داده و ضرر کنیم. اینجاست که باید تفاوت میان ریسک معقول و نامعقول را دانست.یک تریدر هر روز ریسک میکند همانطور که یک بیزینس من هرروز ریسک میکند. یک شیر فروش را در نظر بگیرید که هر روز 50 بطری شیر فروش دارد. او همیشه این ریسک را دارد که 5 تا 10 شیشه شیر او فروش نرود. این یک ریسک معقول کاری است و اگر حتی یک هفته هر روز 5 شیشه شیرش فروش نرود، او ورشکست نمیشود. اما اگر یک روز در یک حراجی 500 شیشه قیمت به نصف قیمت را دید و با طمع اینکه میتواند با فروش این شیرها سود بیشتری کند آنها را بخرد، مسلم است که ریسک غیر معقول و غیر ضروری کرده و به احتمال بسیار بالایی حدود 450 شیشه شیرش خراب شده و او ضرر بزرگی میکند.ما هرروز جلوی مانیتورمان اعتراف میکنیم که در مقابل ریسک غیر ضروری و نامعقول ضعیف هستیم و نمیخواهیم ریسک احمقانه بکنیم. همه تریدرها ضرر میکنند اما نباید اجازه بدهیم ضررها ما را از بازار بیرون کنند و این کاری است که حرفه ای ها یاد گرفته اند و ما باید بیاموزیم.

 

اکثر ما اگر مانند زندگی روزمره مان ترید کنیم، ضرر میدهیم. موفقیت یا شکست هر کسی در بازار به طرز فکر و احساسات بستگی دارد. تریدری که با سود از خوشحالی بال در می آورد و با ضرر زانوی غم بغل میگیرد، آنقدر سرگرم احساساتش است که نمیتواند خوب ترید کند و لذا سودی هم نمی برد.
برای برد در بازار باید خود را شناخت و با خونسردی و احساس مسئولیت عمل کرد.

برندگان و بازندگان

اقیانوس

بازار مانند اقیانوس است. بالا و پایین میرود بدون توجه به اینکه خواسته شما چیست. بازار نمیداند شما وجود دارید. شما نمیتوانید بر بازار تاثیر بگذارید و تنها میتوانید رفتار خودتان را کنترل کنید.اقیانوس کاری به شما ندارد و شما را به حساب نمی آورد اما تمایلی هم به ضرر زدن به شما ندارد. هیچ دریانوردی قدرت کنترل دریا را ندارد اما میتواند خود را کنترل کند. او جریانها و الگوهای هواشناسی را می آموزد و تکنیکهای دریانوردی را با تجربه بدست می آورد. او میداند که چه زمانی به دریا برود و چه زمانی در بندر بماند. دریانورد مجرب از هوشش استفاده میکند.دریا هم خطر دارد و هم فایده. اگر معقول با آن رفتار کنیم به احتمال زیاد از فوایدش استفاده میکنیم اما بیگدار به آب زدن جز خریدن خطر فایده دیگری برایمان ندارد.تازه کاری که چند ترید سودده انجام میدهد، منطق را کنار میگذارد و وارد عرصه خطر میشود. آماتوری هم که چند بار پشت سر هم می بازد، از ورود به بازار می ترسد و یا با بی منطقی تمام وارد بازار میشود و خود را نابود میکند.تریدر حرفه ای از فکرش کمک میگیرد و آرام می ماند. فقط آماتورها هستند که یا هیجان زده اند و یا افسرده.

ترید فعالیت فکریست که میتواند اعتیاد آور باشد. فکر کنید شما به یک مسابقه بیس بال لیگ امریکا بروید که در ازاء چند صد دلار بتوانید وارد زمین بشوید. در صورت برد حقوق یک حرفه ای را به شما میدهند و در صورت باخت پولتان را داده اید.یک آماتور در بار اول با ترس وارد زمین میشود. به محضی که اولین دور را برد سرخوش میشود. اینجاست که طمع او را وادار میکند دایم وارد زمین شود، بدون توجه به اینکه آیا زمان مناسبی هست، آیا او آمادگی کافی دارد؟ اگر هم چند شکست پشت سر هم داشته باشد، معمولاً میرود و پشت سرش را هم نگاه نمیکند. او اسیر احساسات است.زمانی که احساساتی هستید مثل یک مست تصمیمیات کاملاً اشتباهی میگیرید. به همین دلیل هم در کازینوها به رایگان مشروبات الکلی سرو میکنند.

ترید احساسی

مسئولیت زندگی

وقتی میمونی پایش توسط تنه درخت خراشیده میشود او به درخت لگد میزند. به او نخندید گاهی ما هم چنین کارهایی میکنیم. زمانی که شما بای کرده اید و بازار در حال ریزش است چه میکنید؟ پوزیشن ضررده تان را دو برابر میکنید یا فوراً سل میکنید تا ضررتان را بپوشانید؟ چه تفاوتی میان تریدری که میخواهد بازار را برگرداند و میمونی که به درخت ضربه میزند وجود دارد؟ اعمالی که ناشی از خشم، ترس یا شادی هستند شانس موفقیتتان را کم میکنند. شما باید به جای رفتارهای احساسی بازار را بررسی کنید.خیلی ها سعی میکنند بازار را فرمانبر خود کنند. رفتار اینان مانند رفتار خشایار شاه است که بعد از غرق ناوگانش در دریا دستور داد سربازانش دریا را شلاق بزنند! خیلی از ما نمیدانیم چگونه با بازار چانه میزنیم، چگونه اسیر احساستمان میشویم و فکر میکنیم مرکز عالمیم.
داگلاس می گوید: اگر میبینید که رفتار بازار برایتان عجیب است، این بدین دلیل است که رفتار خودتان عجیب است و نمیدانید بازار در آینده چه رفتاری خواهد داشت زیرا نمیدانید رفتار آینده خودتان چگونه است. نهایتاً تنها چیزی را که میتوانید کنترل کنید، خودتان هستید. شما بعنوان تریدر یا میتوانید برای خودتان پول درآورید یا پولتان را به دیگران بدهید. و تریدری که میتواند به طور مرتب پول درآورد، از یک زاویه عاقلانه به بازار نگاه میکند.

اینها قوانینی هستند که به من کمک کرده انذ تا از یک آماتور پر اشتباه به یک حرفه ای تبدیل شوم. شاید به کار شما هم بیایند اما میتوانید آنها را به میل و سلیقه خود تغییر دهید:

  1. تصمیم بگیرید که میخواهید برای مدت طولانی (مثلاً 20 سال) در بازار بمانید.
  2. تا میتوانید بیاموزید. به حرفه ای ها گوش کنید اما مقداری هم در حرفهایشان تردید کنید. سوال کنید و هرچه یک حرفه ای گفت را در بست قبول نکنید.
  3. طمع نکنید و برای ترید عجله نداشته باشید. تا خوب یاد نگرفته اید وارد بازار نشوید. بازار همیشه هست.
  4. روشی برای تحلیل بازار درست کنید مثل : “اگر A اتفاق بیافتد احتمالاً B هم اتفاق خواهد افتاد”. بازار جنبه های مختلف دارد، روش تحلیل شما باید همه جانبه باشد. همه چیز را دمو کار کنید و بعد وارد ترید لایو شوید. بازار دایماً عوض میشود، پس تحلیلتان را باید هر از چند گاه به روز کنید تا کارایی خود را از دست ندهد.
  5. برنامه ای برای مدیریت سرمایه داشته باشید. اولین هدفتان باید بقاء در بازار باشد. هدف دومتان رشد مداوم سرمایه تان و هدف سومتان سود بیشتر در هر ترید. معمولاً تریدرها هدف سوم را اول میگذارند و دو هدف اصلی تر را فراموش میکنند.
  6. یادتان نرود که تریدر ضعیفترین قسمت در ترید است و هر آن احتمال باخت دارد. اصول بازنده های بی نام را فراموش نکنید.
  7. برندگان تفکر، احساس و رفتار متفاوتی از بازندگان دارند. به درونتان بنگرید، خیال پردازیها ، روشهای قدیمی فکر کردن، و رفتار کردن را کنار بگذارید. عوض شدن سخت است، اما برای حرفه ای شدن باید شخصیتتان را عوض کنید

ب) روانشناسی جمعی

نرخ چیست؟

میگویند 4 حیوان در بازار وجود دارند. گاو (bull)، خرس (bear) ، گوسفند و خوک. گاوها و خرسها در بازار پول در می آورند اما خوکها و گوسفندها قربانی میشوند.

گاوها خریدارها هستند. به فروشندگان هم خرس میگویند. خوکها طمعکاران هستند که با ترید کردن طمعشان را ارضاء میکنند و قربانی میشوند. آنها وقتی به ترید دست میزنند آنقدر حجم بالایی را معامله میکنند که با کوچکترین نوسانی نابود میشوند. بقیه خوکها آنقدر منتظر سود بیشتر و بیشتر میشوند که نابود میشوند. از طرف دیگر گوسفندها با ترس حاکم بر وجودشان از ترند، اساتید اعظم و نظرات دیگران پیروی میکنند. آنها گاهی شاخ گاو روی سرشان میگذارند و گاهی به پوستین خرس میخزند اما چیزی جز گوسفندی ترسو نیستند. نشانه آنها ترس و تاسفشان است زمانی که بازار کمی نوسان میکند.
هرکجا بازاری هست، گاوها میخرند، خرسها می فروشند، خوکها و گوسفندها زیر دست و پا می لولند و تریدرهایی که هنوز تصمیم نگرفته اند روی مرز حرکت میکنند.

قیمت چیست؟

اگر شما نمیتوانید به این سوال جواب واضحی بدهید بدانید که نمیتوانید آنرا به خوبی تحلیل کنید. مثالی میزنم:در جریان افت شدید بازار در سال 1929، قیمت سهام سینگر 100 دلار بود. اما خریداری نبود. تا اینکه یک فروشنده به نزد یک خریدار رفت و گفت: سینگر را چند میخری؟ گفت: 1 دلار و معامله انجام شد.قیمت بالاترین مبلغی است که یک احمق برای چیزی می پردازد!یا در سال 1987، شاخص 500 واحد افتاد. ارزش سهام با قبل از سقوط فرقی نکرده بود اما تمایل به پرداخت پول برای سهام کم شد.همیشه برای هر یک از اوراق بهادار، قیمتی وجود دارد که بر پایه عرضه و تقاضاست. نمیشود بگوییم این سهم را کسی نمیخرد. همیشه خریدار با قیمتی خاص وجود دارد. قیمت محل برخورد دو منحنی عرضه و تقاضاست.هر تریدر جدی باید سعی کند در ابتدا معنی قیمت را درک کند و سپس سعی در تحلیل قیمت داشته باشد.

رفع کشمکش

سه گونه تریدر در بازار وجود دارد: خریداران، فروشندگان و بی تصمیمان. تقاضا (ask) قیمتی است که فروشنده برای کالایش تقاضا میکند و پیشهناد (bid) قیمتی است که خریدار برای خرید پیشنهاد میکند. این دو همیشه در کشمکش هستند.خریداران همیشه میخواهند کمترین قیمت را بپردازند و فروشندگان میخواهند بالاترین قیمت را بگیرند. اگر هردو گروه بخواهند بر کار خود اصرار بورزند هیچ معامله ای انجام نمیشود.فروشنده میتواند یا صبر کند قیمت بالا بیاید و یا به قیمت کمتری راضی شود. خریدار هم یا میتواند صبر کند قیمت پایین بیاید و یا به قیمت بالاتری راضی شود.ترید زمانی رخ میدهد که یکی از دو طرف راضی شود که از حرف خودش کوتاه بیاید و این به دلیل حضور جماعت بی تصمیمان است.خریدار میداند که جماعتی که هنوز تصمیم نگرفته اند به انتظار نشسته اند و اگر او زیاد روی تصمیم خود وقت تلف کند، ممکن است کسی اقدام به خرید کند. فروشنده هم همین فشار را بر خود احساس میکند.

اجماع بر ارزش

هر تیک بر صفحه نمودار شما نشاندهنده یک معامله بین خریدار و فروشنده است. خریدارها میخرند چون فکر میکنند قیمت بالا میرود و فروشندگان میفروشند چون انتظار دارند قیمت پایین برود. با تغییر قیمتها، آن جماعت بی تصمیم شروع میکنند به تصمیم گرفتن و به خریدار یا فروشنده بدل میشوند. خریدار با خریدش قیمت را بال می برد و فروشنده با فروشش قیمت را پایین میکشد و ورود بی تصمیمیان این روند را سریعتر میکند. قیمت پدیده ای روانشناختی است – توافق آنی خریدار و فروشنده بر سر ارزش کالا. الگوهای قیمتها و حجم بر روانشناسی جمعی بازارهای مالی تاثیر دارد.البته ذکر این نکته ضروری است که در فارکس حجم معنای خاصی ندارد، چون حجمی که نرم افزار شما نشان میدهد، حجم لحظه ای بروکر شماست نه حجم بازار. حجم بازار هر 6 ماه یکبار اعلام میگردد.

الگوهای رفتاری

 

جمعیت گسترده ای با بازارهای مالی گوناگون روی می آورند. پولهای زیاد و کم، هوشمند و کم هوش (پول هوشمند یا smart money به سرمایه حرفه ای ها و کسانی که بازار را حرکت میدهند گفته میشود)، حقوقی و حقیقی، همه با هم در میدان ترید جمع میشوند. هر قیمت توافق آنی خریدار و فروشنده بر سر ارزش کالاست. در پشت هر الگوی نموداری جماعتی وجود دارد.اجماع این جماعت به طور لحظه ای تغییر میکند. گاهی فضایی دوستانه حکمفرماست و گاهی فضا به شدت متشنج است. در زمان آرامش قیمتها خیلی آرام حرکت میکنند اما زمانی که جمعیت به هیجان می آیند، قیمتها به سرعت بالا و پایین میروند.
تحلیل تکنیکی نوسانات روانشناسی جمعی را در بازارهای مالی بررسی میکند. در هر سشن ترید، مابین گاوها که میخواهند قیمت را بالا ببرند و خرسها که میخواهند آنرا پایین بکشند، درگیری وجود دارد. هدف تحلیل تکنیکی پیدا کردن نقطه بالانس قدرت این دو و یافتن فرد پیروز است. اگر گاوها برنده باشند، باید خرید و اگر خرسها برنده میشوند، باید فروخت. اگر قدرت هردو نزدیک بهم بود، باید به کناری ایستاد و وارد نشد.قیمت، حجم و اندیکاتورهایی که بر پایه ایندو هستند، بیانگر رفتار جمعند. اینجاست که تحلیل تکنیکی مثل رای گیریست. ترکیبی از علم و هنر: علمیست چون از روشهای ریاضی و آماری بهره میگیرد. هنریست چون قضاوت شخصی و تفسیر فردی در آن مهم است.

بازار چیست؟

 

چه حقیقتی پشت سر نمادها، قیمتها، نمودارها و اعداد و ارقام نهفته است؟ زمانی که شما به حرکت قیمتها روی نمودارتان مینگرید یا اندیکاتوری روی نمودارتان رسم میکنید، به چه چیزی نگاه میکنید؟ بازاری که تحلیلش میکنید یعنی چه؟آماتورها به بازار به چشم بازیی نگاه میکنند که آنها هم میتوانند در کنار حرفه ای بازی کنند و پول در بیاورند (مثل همان بازی بیس بالی که گفتم). تریدرهایی که در رشته های فنی و ریاضی درس خوانده اند، بازار را واقعه ای فیزیکی می بینندو بدنبال روشهایی برای تحلیل موجها، کاهش نویزها و غیره میگردند. آنها میخواهند بازار را حل کنند. از طرف دیگر حرفه ای ها میدانند بازار چیست – انبوهی از مردم.هر تریدری میخواهد با حدس زدن جهت بازار، پول بقیه را مال خود کند. بازار فضایی خشن دارد زیرا همه پول تو را میخواهند و تو پول دیگران را.نه فقط بازار خشن است، بلکه برای ورود به این فضای خشن باید سد دیگری را هم بشکنی – اسلیپج. در ترید با باهوشترین مغزهای جهان در می افتید.

گروه ها، نه افراد

اکثر تریدرها فکر میکنند اگر مثل “همه” رفتار کنند، موفقند. اما در ترید “باید” مستقل فکر کرد. تریدر موفق به تنهایی فکر میکند و تصمیم میگیرد.
اگر ده نفر دستشان را بر سرتان بگذارند و فشار دهند، زانوانتان خم میشود، هر چقدر هم که توانمد باشید. انبوه جمعیت تریدرها ممکن است با هوش نباشند اما قوی هستند. هیچگاه با ترند مخالفت نکن. اگر ترند صعودی است، تنها باید برای خرید برنامه ریزی کنی. هیچگاه نفروش چون “قیمتها خیلی بالاست”. دلیلی ندارد با این جمعیت بدوی اما هرگز نباید خلاف جهت جمعیت هم بدوی.به قدرت جمعیت احترام بگذار اما از آن نترس. جمعیت قوی است اما بدوی نیز هست. تریدری که مستقل فکر میکند میتواند از این انبوه جمعیت پول دربیاورد.

منبع پول

 

تا به حال هرگز شده فکر کنید که سودی که از بازار می برید از کجا می آید؟ سودی که شما می برید از ضرر تریدرهای دیگر است. و البته میدانید که تریدرهای دیگر هیچ تمایلی ندارند که به شما پولی بدهند.تریدر یعنی سعی در ربودن پول دیگرانی که میخواهند پول شما را بربایند و این شغل سختی است. برد در این بازی سختتر میشود وقتی سود یکسانی که دو طرف باید به بروکر بدهند را در نظر بگیریم.ترید درست مانند نبرد تن به تن می ماند. در بازار پول باد آورده (easy money) وجود ندارد. هرچند تعداد بسیار زیادی گوسفند سلاخی میشوند اما اگر تکه ای از گوشتشان را میخواهید باید تن به نبرد سختی بدهید و البته مواظب باشید که خود قربانی نشوید. بازار پر است از حرفه های بی رحم: هفت تیر کش امریکایی ، شوالیه انگلیسی، جنگجوی آلمانی، سامورایی ژاپنی و دلاوران دیگری که همه بدنبال گوسفندان هستند. ترید یعنی پول دادن برای وارد شدن به جنگی دشوار با جماعتی دشوار که ممکن است از آن سالم، زخمی، یا مرده بیرون بیایید.

تریدرهای شخصی

بسیاری از تریدرهای خصوصی برای دلایل غیر منطقی ترید میکنند. البته تریدرهای منطقی هم میانشان هستند. در میان دلایل منطقی میتوان تمایل برای سودهای بزرگ را هم نام برد. دلایل غیر منطقی هم تمایل به قمار و سرگرمی است! البته اکثر تریدرها نمیدانند که دلایلی غیرمنطقی برای ترید دارند.
یادگرفتن روش صحیح ترید نیاز به کار زیاد، زمان، انرژی و سرمایه دارد. تعداد کمی تریدر هستند که به مرحله ای میرسند که میتوانند زندگی خود را با ترید تامین کنند. این حرفه ای ها بسیار جدی هستند و تمایلات غیرمنطقی خود را در بیرون بازار ارضاء میکنند در حالی که آماتورها بدنبال این تمایلاتشان در بازار هستند.


شمشیرسازان

 

در این میان سازندگان نرم افزارها، سیستمهای ترید و کتابهای مختلف نقش شمشیر سازان را در این جنگ دارند.امروزه سه نوع نرم افزار ترید داریم: جعبه ابزار (tool box)، بلک باکس و گری باکس. جعبه ابزار به شما امکان رسم نمودار، گرفتن دیتا، رسم اندیکاتور و تست سیستم را میدهد. داشتن تول باکس یکی از الزامات ترید در فارکس است. یک تول باکس خوب را به راحتی میتوان استفاده نمود. برای مثال متاتریدر یک جعبه ابزار است.آنچه دورن یک بلک باکس رخ میدهد سرّی است. شما دیتا را وارد آن میکنید و پاسخ جعبه این خواهد بود که بخر یا بفروش. بیشتر به جادوگری می ماند این راه پولدار شدن بدون فکر کردن. معمولاً بلک باکسها با سوابق بسیار درخشانی عرضه میشوند که البته خیلی عجیب نیست، چون آنها برای دیتاهای قدیمی بهینه شده اند. بازار دایماً تغییر میکند و بلک باکسها بیفایده میشوند اما نسلهای جدید بازندگان بلک باکسهای جدید و جدیدتری را میخرند.گری باکسها میان ایندو هستند. در آنها شما تا حدودی منطق درونیشان را درک میکنید و اجازه دارید که بعضی از پارامترها را تغییر دهید. بعضی از اکسپرتهای متاتریدر بلک باکس و بعضی گری باکسند.

بولتن های خبری

 

آزادی بیان سبب شده است هرکسی اقدام به دادن مشاوره در بازارهای مالی کند. نتیجه این مشاوران چندان قابل پیگیری نیست. چون معمولاً کسی به همه نوشته های یک بولتن عمل نمیکند.بعضی بولتنها مطالب خوبی دارند و جهت بازار را به خوبی نشان میدهند. بعضی دیگر ارزش آموزشی دارند اما اکثر آنها میخواهند به شما القا کنند که از اخباری اطلاع دارند که میتواند به تریدتان کمک کند که در واقع اینگونه نیست.یکی از جنبه های فارکس، دادن فورکست است. از فورکستهای رایگان تا اشتراکهای چند صد دلاری را میتوان با سرچی ساده در اینترنت یافت. یکی از اصول کسانی که فورکست میدهند اینست که زیاد فورکست بدهند و چون اکثر مردم سودها را فراموش نمیکنند، بالاخره تعدادی از فورکستها سود میدهد و مشتری را جلب میکند.

مسابقه ترید

 

مسابقه ترید در فارکس بسیار رایج شده است. یک حساب نزد بروکر باز میکنید و مدتی مسابقه میدهید. به بالاترین درصد سود جوایزی تعلق میگیرد.
اکثر بروکرها در دادن نتایج مسابقات فقط به بردها اشاره میکنند و هیچ صحبتی از باخت و بازنده ها نمی کنند. هیچوقت شنیده نشده از کسی صحبت شود که در مسابقه شرکت کرده و باخته است. بسیاری از کسانی که فورکست میدهند در این مسابقات شرکت میکنند. اگر برنده شدند، تبلیغات گسترده ای میکنند و اگر موفق نشدند به سادگی هیچ چیزی بروز نمیدهند. من تریدرهایی را میشناسم که آنقدر ضعیف هستند که نمیتوانند از بچه ای شکلاتش را ترید کنند اما اسمشان بعنوان برنده در یکی دو مسابقه دیده شده. دلیلش اینست که هرچقدرهم که بد باشی بالاخره یک روز خوب هم داری و اینان فقط نتیجه آن روز خوب را گزارش میکنند.

مطالب روانشناسی و کاربردی